شنبه، خرداد ۲۳

از این بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد

خانه ام آتش گرفتست
آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را
تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد
خانه ام آتش گرفتست
آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقش هایی را که من
بستم به خون دل
بر سر و چشم درو دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من
وای بر من
سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم
بدشواری در دهان گود گلدان ها
روز های سخت بیماری
از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موزیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش بجان ناظر
در پناه این مشبک شب
من بهر سو می دوم گریان
از این بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد
وای بر من همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
وانچه دارد منظر و ایوان
من بدستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد ، بگردش دود
تا سحرگاهان که میداند
که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا : « مشت خاکستر »
وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم ازپی امداد
سوزدم این آتش بیداد گر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریــــــــــــــاد ، فریــــــــــــــــــــاد

بشنوید

۶ نظر:

مهدی گفت...

مزاج دهر تبه شد در این بلا، حافظ!
کجاست فکر حکیمی و رای بَرهمَنی؟

به صبر کوش تو ای دل که حق، رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

ناشناس گفت...

باید جامه سیاه دموکراسی را بر تن کنیم و سخت برای آن مویه ها کنیم.
آرمین

مانی گفت...

جهان پیر است و بی‌بنیاد، ازین فرهادکش فریاد...
---
با حرف آرمین موافقم. پیشنهاد من بازوبند یا مچ‌بند مشکی به نشانه اعتراض مدنی به وضع موجوده.

بامداد صادق گفت...

این درد عشق وطنمان است دوسال پیش بازی وتن را به خاطر دارید؟ این بازی اگر حالا بود نوشته ها زمین تا آسمان فرق داشت

علي گفت...

چي بگه آدم!
من كه هي ياد قصيده ي سنايي ميفتم:
اندر اين زندان بر اين دندان زنان سگ صفت/ روزكي چند اي ستم كش صبر كن دندان فشار

shazde khanum گفت...

man asheghe in sheram... unam vaghti nazeri bekhunatesh...