چهارشنبه، آبان ۱۲

جاودانه کردن یک زیبایی معمولی


گاهی طبیعت خودش تنبلی را میشکنه. مثل امروز، هوا طوری بود که دلت نمیاد ثبتش نکنی. میدونی این آسمان و هوا از اون چیزهایی هست که ماه ها یا سالهای دیگه اگه برگردی به آرشیوت  حسی بهت میده که واقعا حیفه که نباشه و فراموش شه. خب آخه اتفاق نیست که آدم یادش بمونه . یک درصد هم یک روز معمولی را آدم به خاطرش نمیمونه. روزی که به ظاهر شاید هیچ برتری خاصی نسبت به دیگر روزها نداشته باشه ولی یک انرژی نهفته درونش هست که اگه ثبت بشه می تونه اون بعد ها که خسته ای، یا دلت واسه این روزهای به ظاهر تکراری تنگ میشه برای چندلحظه رفرشت کنه.  هوای +8 درجه با نسیم ملایمی که در نوامبر کانادا کم سابقه است. نسیمی که  پشتش سرد نیست ، آفتاب تمیز و خوشرنگی هم لطافتش را دوچندان کرده، این هوا حال و هوای عاشقی داره ، یه عشق خالص ، تازه و پرانرژی . امروز روز قشنگیه بااین تعریف. چون واسه توصیفش بی اختیار از" تعبیر عاشقانه اشکال "استفاده میکنی. امروز دلت میخواد همینطور صورتت را بسپاری به دست نسیم تا بوسه بارانت کنه. امروز تنها یک کاپشن پاییزی واست کافیه. نه کلاه میخوای و نه شال، نه دستکش و نه لباس ضخیم. امروز را مینویسم که حسش بماند. حسم نمیرد.امزوز چهارشنبه، سوم نوامبر 2010 برابر با 12 آبان ماه 1389 شمسی...

۷ نظر:

لادن گفت...

سلام عزیزم. مرسی از حضور قشنگت. مطلبت بسیارجذاب بود. چه زیبا حال و هوای یه روز دل انگیز رو بیان کرده بودی. ممنون. من لینکت کردم که بیشتر بیام اینجاها با این حال و هواها.........دوست داشتنی تو هم لینک کن . شاد و خوش باشی

مهتا گفت...

اصلا اصل پاییز همین متغیر بودنش هست. مث حال آدمها می موه !!

نیم تنه گفت...

پادشاه فصلها پاییز

شهری ور گفت...

سلام
پائیز خیلی قشنگه، حال و هواش، صبحش، بارانش،نسیمش. کاش همه جای زندگی همینطور بود...
موفق باشید.

باد صبا گفت...

سلام
چه حس جالبی.
موفق باشید و به امید فردایی بهتر

دونقطه گفت...

ازت خیلی خیلی ممنونم رفیق ؛
تنم داشت از احتیاج به یک نسیم ساده ی آفتابی ، می مرد .

باد صبا گفت...

سلام
ببخشید با تاخیر جواب میدم.
راستش از مودی خبر ندارم.
بعضی وقتا سر میزنه.
ولی ظاهرا علاقه ای به وب نویسی نداره
یه بار ایمیل زده بودم و پاسخ داد.
شما هم اگه تشویفش کنید به نوشتن خوبه