دوشنبه، فروردین ۳۱

نوای نی


امشب در فضای موسیقی گلها باز به آخرین اثر استاد بزرگ آواز ایران گوش میدهی که ناگاه جلوی چشمت صفحات بزرگ گرامافون و کلاه های لبه دارپدیدار میشود. بگو چقدر دلت میخواست جوان نسل موسیقی گلها بودی. در این میان تصویری از خودت نیز هویداست که پای ضبط مادربزرگ به صدای داییت گوش میکنی و با دختر دایی هایت در خیال بازی. دایی چون شجریان میخواند و تودر آرزوی دیدارش به او گوش میدهی و ناگهان حال را می بینی که او را در یک سال دو بار دیدار کرده ای و ناگهان می بینی باز قلم و مرکب در دست و نوای شعر "رهی معیری " را که از این آخرین اثراستاد پرده های گوشت را می نوازد ، مینویسی و اشکی که روی لغت "نی" چکیده . چه کرده ای استاد با این آخرین اثرت. به آینه نگاه میکنی، چه بزرگ شده ای . میدانستی چقدر صبوری کردی و اکنون با این "نوا" چه ها که گویی فیلم گونه از ذهنت گذشت ؟ و تو میگویی اگر مادربزرگ زنده بود اکنون هم صدا با استاد می خواند که" به کجایی ای گل من؟" . ولی شادمان باش که روزی چون امروز آمد ولی خودت هم نمیدانستی چقدر بزرگ شده ای. فکر میکنی اگر آشنایی از زمان های نه چندان درو ببیندت میشناسدت؟ ادامه بده و بنویس این نوای نی را که بانگش آتشی برجان همه خواهد زد:


چنانم بانگ نی آتش بر جان زد
که گویی کس آتش بر نیستان زد
مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود
نوای نی امشب ، بر آن دامان زد
نی محزون داغ مرا تازه تر از لاله کند
زجدایی ها چو شکایت کند و ناله کند
که به جانش آتش هجر یاران زد
به کجایی ای گل من
که همچو نی بنالد زغمت دل من
جز ناله ی دل نبود در عشقت حاصل من
گذری به سرم ، نظری بر چشم ترم
کز غم تو قلب رهی خون شد و از دیده برون شد
نوای نی گوید کز عشقت چون شد


"رهی معیری"

۴ نظر:

معلم راهنما گفت...

آفرین چه زیبا خود را معرفی کرده اید
موفق باشید

آرمين گفت...

سلام
خيلي خيلي ببخشيدا اين طرز صحبت در اولين برخورد نيست اما اگر اينو نگم مي تركم. خداوند اين بلاگر را نابود كند كه وقتي ميخواي يه نظر بگذاري ده دفعه بايد به ملاقات عزرائيل بري.
و اما اصل مطلب: متن زيبايي بود اما بشين و فكر كن ببين آيا واقعا حيف نيست شما كه به اين قشنگي مي نويسيد،توي بلاگر وبلاگ داشته باشيد؟

آرمين گفت...

سلام مجدد
اميدوارم بتونم دوست خوبي براتون باشم حتما از اين به بعد به محض آپ كردن ميام و سر مي زنم.

باد صبا گفت...

جالب بود
موفق باشيد