چهارشنبه، اسفند ۲۸

نامه ای از سوی دل

سالی را که گذراندی با دقت بنگر و در آن تامل کن . هی! ناراحت نباش تنها سالی بود که اگر علافی داشتی ناخواسته بود خودت وقتی هدر ندادی . از نظر موسیقی ضعیف پیش رفتی ، علمی بد نبود و مطالعه خیلی خوب ولی عالی نبود . اگر بخواهی نامی مناسب سال انتخاب کنی چه چیز را ترجیح میدهی؟ سفر ؟ عشق؟ کار؟ خوب میدانم که همیشه هفت را مقدس میپنداشتی و ازدواجت که خوشبختانه حاصل عشق نیز بود در هفت دهه رخ داد، و باز میدانم که سال پیشین آرزوی یک لحظه دیدار دایی ات را داشتی و اکنون در دوسفر او را دیده ای. به خاطر داری؟ میگفتی فرجام چمدان عشقم چه خواهد شد؟ سفر به شیراز و فال خواجه یادت هست؟ سفری که با خانواده به بودروم داشتی و منجر به دیدار دایی ات شد را به خاطر داری؟ به یاد داری که پس از آن نگران بودی که دیگر باری هست یا خیر؟ ازدواجت و آن همه دلهره را چه؟ به یاد می آوری چقدر کار روی سرت ریخته بود؟ این سفر آخر به آلمان و دیدار مجدد دایی به اتفاق آقای همسر را چه؟ اگر همه را به خاطر می آوری، اگر مسروری این را هم به خاطر بیاور که از وقتی نیت این همه را کردی دو سال هم نشد ،به یاد داری از بعضی به عنوان آرزو و بعضی را آرزوی بزرگ میپنداشتی ؟ حال ایمان بیاور که به آرزوهای خوب فکر کنی که نشد ندارد اگرها را به حتما تبدیل کن . ارتباطت را با یکتایی که زیباییش در پس همه ی این ها نهفته بود محکم کن و یقین بیاور .و برای همه آرزوی بهترین ها را داشته باش.

۱ نظر:

Mody گفت...

چه سال پر باری برات بوده، آبجی! جدی؟ اصلاً بهت نمیاد این همه اتفاق افتاده باشه برات توی سالی که گذشت؟ به سلامتی! ایشا... که خوشبخت و سلامت باشی همیشه