جمعه، بهمن ۲

ماهیانه شاید

سلامی چوبوی خوش آشنایی ، گویا غیبت من طولانی شد با انباری حرف وسخن ناگفته ، ومملو از شادی و غم نهفته ، آرامش و اضطراب و هیجان و سکون ها یی که گاه زمان حل و گاه فراموششان می کند.و پرداختن به آن هاگاه کسل کننده نیز هست . اما با وجود کسل کنندگی انگشت شماری را می نویسم برای شاید بازگشتن نیروی نوشتن:

یکم:مقارن با درگذشت آیت الله م.ن.ت.ظ.ر.ی جایی از خاطرات عزیزی که سالهاست دور از زادگاهش روزگار میگذراند ، خواندم که دلم نیامد تنها بخوانم .و باز هم بیندیشیم :

"من سه مرتبه ایشان را ملاقات کردم ،نخست درسال 1343 به اتفاق پدرم در منزل ایشان در نجف آباد. دوم در سال 1355که مرا از زندان اوین و ایشان را از زندان قصر برای دادگاه به دادسرای ارتش در جاده قدیم شمیران آورده بودند و هردو مرتبه در اتاق انتظار منتها میان سربازان محافظ نشسته بودیم .این بزرگ مرد به من سلام کرد و من خجل پاسخ گفتم. سپش پرسیدند که آیا ایشان را می شناسم ؟پاسخم منفی بود. آن گاه با لهجه ی اصفهانی فرمودند : من ... هستم .من هم خود را معرفی کردم که صدای یکی از سریازان درآمد که آقا ساکت و ایشان فرمود ما چیری نمیگوییم تنها اختلاط(؟) میکنیم و سوم بار در عرصه ی سیاست و بزرگی اش و این اواخر حمایتش از ج .ن .ب .ش .س. ب.ز . وی را که 5 سال از پدرم مسن تربود چون وی دوست داشتم..."

دوم:امسال نخستین تاسوعا در غریت بود و دلمان رفت و رفت و رفت به آن روزها و شله زردهایش . ما هم فکر چاره کردیم ، آستین هایمان را بالا زدیم و اولین دستپخت شله زردیمان را امتحان نمودیم و زنده شد اندکی از خاطرات . وحاصلش شد این:


سوم:اینجا خیلی مواقع منظور از پیتزا همان املت خودمان است .این تجربه را داشتیم و مدتی بود هوس نان لواش کرده بودیم . یکی از روزهای سه شنبه بود و نوبت خرید ما. هنگام برداشت نان به شوخی گفتیم احتمالا منظور از نان پیتزای ساندویچی هم همان نان لواش است . در این احوال چشممان افتاد به یک محصول جدید نان و بسته هایی نان باعنوان "لواش".

چهارم: از خوردن صحبت شد هوس آش رشته کردم. شما چطور؟

پنجم:این همسرخان ما هم اگر چیزی را گم کند تا همان یا مشابهش را نخرد پیدا نمیشود . قبلا به من گفته بود باور نمیکردم تا اینکه فلش ممری اش هنگام ورود به کانادا گم شد ، همه جا را دقیق گشتیم ولی نبود که نبود . در هراج های ژانویه (جای شما خالی) یک مشابه خریدیم ، به محض ورود به خانه از همان کیفی که بارها گشته بودیم بیرون افتاد حالا کجا مخفی شده بود را نمی دانم.

ششم: یک همایش کار دانشجویان اینترنشنال برگزار شده بود ، بد نبود . در قسمت آگاهی از اختلاف فرهنگ ها در روابط کاری ، آلمان ها مستقیم ترین و چینی ها غیر مستقیم ترین ، کانادا میانه و ایران در میانه رو به غیر مستقیم است . در این میان من در میانه رو به مستقیم هاهستم . به نظر شما من اهل کجام؟

هفتم :املام ضعیف شده ، نه؟



۱۵ نظر:

همسرخان گفت...

اول اینکه املات هنوز به همون خوبیه که بود.
بعدشم آش رشته گفتی و کردی کبابم ...
اون شله زردت هم که معرکه بود

مهدیه گفت...

کمی سیاسی: تا قبل از فوت ایشان را می شناختید؟:D
کمی اشپزخانه ای: شله زرد به شرط اینکه خلال بادامش زیاد نباشد محض یکی دو قاشق خوب است...
اش رشته هم که نگووووو داغ تازه میکند

کمی سایر: خب احتمالا حس حسادت وسایل را بر می انگیزانند جناب همسر خانتان:D

شما اهل همانجایی که همان میان مستقیم دلتان است.
..............
سال بلوا را هم بخوانید خواندنی است
...

ناشناس گفت...

سلام

مانی گفت...

پرباری از خودته! :>
---
این مستقیم و غیرمستقیم یعنی چه؟

مانی گفت...

پرباری از خودته! :>
---
این مستقیم و غیرمستقیم یعنی چه؟

یلدا گفت...

آش رشته می خوام...........

یه دختربلا گفت...

سلام
منظورتون از مستقیم و غیر مستقیم چیه ؟

بامدادراستین گفت...

به مانی و دختر بلا:
مستقیم منظور همون رک و بی پرده حرف زدنه مثلا اگه به یه المانی بخوای کنایی چیزی بگی نمیفهمه و به یه چینی اگه رک درخواست کاری بدی تورا بی ادب میبینه

ماهی خانوم گفت...

سلام عزیزم
خوبی؟ چه عجب تشریف آوردی!
آفرین خانومی چه دستپخت تپلی داری!
زیادی خوش به حال همسریت میشه هااا!
خوش باشی عزیزم
بوس بوس

صدرا گفت...

من وبلاگ شما رو هر وقت می خونم دلم می گیره، وقتی می بینم یکی دیگه هم تو همین روزها و ماه های اخیر از ایران رفته دلم می سوزه، بهش حق می دم، ولی به شدت ناراحت می شم!
این پنج رو خیلی حال کردم، کاملا با شوهر گرام مشتترکیم!
املاتون ضعیف نشده، ولی غلط املایی تا دلت بخواد!

باد صبا گفت...

سلام
خیلی نوشته جالبی بود.
ممنون از لطفتون که سر می زندید. ولی باور کنید شرایط نوشتن نست.
به امید فردایی بهتر

استوانه گفت...

من که شله زرد دوست ندارم از بس خوش رنگه دلم خواست.
روتوش که نکردی کلک؟
در مورد اون مرد راستین هم که دیر اومدی
راستی نون لواش هم پیدا میشه اون ورا؟

باران گفت...

سلام ...
ممنون از حضور شما ...
شاد باشید و ایام به کام ...

قیفی گفت...

چه شله زرد خوش رنگی.افرین خانوم هنرمند.منم دلم خیلی اش خواست.

مالزی نشین (مانیا) گفت...

املت... (((((:
گفتی فلش! داغ دلم تازه شد! یه فلش رو مجبور شدیم در شرایط اضطراری، دوبرابر قیمت بخریم!! آخخخخخخخ