پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷

غربت اخوان، شکوه فردوسی را از دیدگانم ربود



۸ نظر:

آرمین گفت...

با دیدن این عکس بر غربت این بزرگمرد گریستم. الحق و والانصاف که قومی ناسپاسیم.

عمو اروند گفت...

در ساده‌گی نیز عظمتی نهفته است. من این عظمت را در قبرستان لاشز فرانسه و غربت غریب هدایت کشف کردم.
جوانی غریب بر بالینش نشسته بود و از غربت خویش با او سخن می‌گفت. گفت‌وگوی من و همسرم به زبان او، پرده‌ی غربتش درید. باهم به قهوه‌خانه‌ای رفتیم.

ناشناس گفت...

Matne adabi bezar ke tasir gozar bashe
be shedat niaz daram
mamnunam

مريمي گفت...

اينا رو بيخيل. سفر چطو بود؟

باد صبا گفت...

سلام
سفر بخیر
روخش شاد
موفق باشید
راستی سکوت که نه اما ...

مانی گفت...

هستم.
اومدم!

ناشناس گفت...

همونطور که گفتی هیچوقت ندیدم ولی اگه بخوام جشمامو ببندم و تصور کنم احتمالا اونطوری که دوست دارم تصور می کنم :) مثلا یانگ، تال، وایت، هات! :)))
از شوخی گذشته منظورتو نفهمیدم. توضیح بده.

مریمی گفت...

دلم بدجوری تنگیدته. یه روزی یه جایی وعده کن ببینمت دخترک. میدونی چن وخته ندیدمت؟ از زمستان 86؟
پوآآآآآههههه
شماره مو آف میذارم واست